به اندازه انگشت های ِ 2 دست و 1 پام عمر کرده ام .

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

به اندازه انگشت های ِ 2 دست و 1 پام عمر کرده ام .

خدایا !

خودت که در جریانی !

پس درستش کن ،

لطفاً *:)

 

دخترک روي چمن هاي تازه نشسته بود ،

دست هايش را باز کرده بود و مي شمرد يک، دو، سه،چهار، پنج

تا اينکه انگشت هايش تمام شد من از تعداد انگشتانم بسيار بيشتر عمر کرده ام

با اين جمله يکباره دلش گرفت و چشم هايش دريا شد

اشکي روي دستانش چکيد ، باران باريدن گرفت

خدا، با باران نازل شد و به رحمت باريد

+ سلام بانوي کوچک خدا .

: سلام خداي بزرگ من . خوبيد ؟

+ وقتي تو غمگيني من چطور خوب باشم ؟

چانه دخترک لرزيد اشک هايش سيل شد آسمان رعد و برق زد

خدا دست برد و دخترک را در آغوش فشرد آسمان صاف شد

: خدا ، حالا چه وقت از سال است؟

+ بهار!

: و يادت هست من را کي به زمين فرستادي؟

+ بله! درست 23 روز بعد از آفرينش بهار .

: خدايا من از تو يک عدد بيشتر ياد نگرفته ام  تو فقط يک را به من ياد دادي

اما اينجا تا شب بخواهي برايت مي شمارم

خدا، من خيلي وقت است که در زمين زندگي مي کنم، بيشتر از يک

تو که نمي داني چقدر زمين سخت است ، چقدر غروب هايش دلگير است

چقدر با هر بهار پيرتر شدن سخت است ، مي فهمي خدا ؟

مي فهمي دور بودن از تو ، زميني بودن بودن چقدر سخت است ؟

چشم هاي خدا برقي زد ، چرا نفهمم دخترک عجول من ؟

چرا به اين چشم هاي زيبا جز اشک ميهمان ديگري را ميزبان نيستي ؟

تو در بهترين تاريخ حيات زمين به دنيا آمده اي

در شکل دخترکي که من دوستش دارم آنقدر که خودم را با او تقسيم کرده ام

من درست در توام من به تو هر عددي که لازم داشته اي، آموخته ام

تو يک بار به دنيا آمده اي و يک بار زندگي مي کني

و يک بار عاشق خواهي شد و يک بار خواهي مرد . تو يکدانه مني !

دخترک تعجب کرد : يکدانه خدا ؟!

+ من از روحم به تکرار در کسي نمي ريزم

تو تنها کسي هستي که قسمت 23 روز از بهار روح من را در خود داري دلت نگيرد دخترک بهار

زمين چند روز است و بهار شاهد آن

ديروز از سرما مي لرزيدي و همه جا سخت بود امروز درختان به شکوفه اند

تو حالا در "ديروزي". دختر بهار منتظر فردا باش

من که آسمان را براي آمدنت آماده کرده ام و به بالا اشاره کرد

دخترک به آسمان نگاه کرد .

خدا با لبخندي اوج گرفت و در رفتنش هزاران شکوفه به موهاي دخترک زد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |